دختره ب دوست پسرش:
این دوستت احمد که اسمش تو گوشیته چرا هروقت باهات تماس می گیره صداش شبیه دختراست؟!!!!!!!
پسره گفت: اشتباه میکنی . راستی عزیزم یه کی هست که همیشه باهات تماس می گیره اسمشو زدی ناهید فکر کنم صدای اون پسرونه باشه
به نظر شما دخترا بیشتر عاشق میشن یا پسرا؟؟؟؟؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگه میگین دختراکاملا اشتباه است چون اگه ی دختر عاشق بشه همیشه روی عشقش میمونه ولی یه پسر هیچ وقت روی عشقش نمیمیمونه
نظرتون رو درباره ی جمله بالا بنویسید بنویسید درسته یا غلط؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نامه عاشقانه خیلی جالب حتما باید تا آخر بخونی تا متوجه بشی
نامه یک پسر عاشق به دختر مورد علاقه اش لطفا تا آخرشو بخونید تا متوجه عشق پسر به دختر بشید.
1- محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم
2- دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو
3- روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم
4- به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و
5- این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید
6- از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که
7- شریک زندگی تو باشم و اگرچه عمر دوستی ما همچون عمر گلهای بهار کوتاه بود اما
8- توانستم به طبیعت پست و فرومایه تو پی ببرم و
9- بسیاری از صفات ناشناخته تو بر من روشن شد و من مطمئنم
10- این خودخواهی ، حسادت و تنگ نظری تو را هیچ کس نمیتواند تحمل کند و با این وضع
11- اگر ازدواج ما سر بگیرد ، تمام عمر را
12- به پشیمانی و ندامت خواهیم گذراند . بنابراین با جدایی ازهم
13- خوشبخت خواهیم بود و این را هم بدان که
14- از زدن این حرفها اصلا عذاب وجدان ندارم و باز هم مطمئن باش
15- این مطالب را از روی عمق احساسم مینویسم و چقدر برایم ناراحت کننده است اگر
16- باز بخواهی در صدد دوستی با من برآیی . بنابراین از تو میخواهم که
17- جواب مرا ندهی . چون حرفهای تو تمامش
18- دروغ و تظاهر است و به هیچ وجه نمیتوان گفت که دارای کمترین
19- عواطف ، احساسات و حرارت است و به همین سبب تصمیم گرفتم برای همیشه
20- تو و یادگار تلخ عشقت را فراموش کنم و نمی توانم قانع شوم که
21- تو را دوست داشته باشم و شریک زندگی تو باشم .
و در آخر اگر میخواهی میزان علاقه مرا به خودت بفهمی از مطالب بالا فقط شماره های فرد را بخوان!!!
من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر و نسیم
من به سرگشتگی آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا کن
که بهاری دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی میگذرد
و تو در خوابی
پرستو ها خوابند و تو می اندیشی
به بهاری دیگر
به یاریدیگر
اما برای من
نه بهاری
و نه یاری دیگر
- افسوس
من و تو دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
این صحرا
این دری
پر خواهم زد
خواهم مرد
و غم تو این غم شیرین را
با خود به ابد خواهم برد
سلام دوستای عزیز
یه داستان هست ب نام شب اخر واقعا عاشقانه وغمگین اگردوست دارید
نظر بزارین که من این داستا نو بزارم
راستی بگم این داستان کوتاهست زیاد طولانی نیست که وقتتونو بگیره
منتظرماهرچه زودتر نظرتونو بگین
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!
سلام دوستای خوبم امیدوارم تابستون خوبی داشته
باشیددلم براتون تنگ شده بود دیگه سعی میکنم هرروز
مطلب بزارم